دلیل ترس چیست – ترس چیست و چگونه باید با آن مقابله کنیم؟
امروز در این مقاله قصد داریم در خصوص ترس های روانی و غریزی مان بیشتر بدانیم و به دنبال چرایی آن ها و حل و فصلشان بگردیم تا درونی زیباتر، آرامتر و خوشحال تر و متعاقبا دنیای زیبا تری داشته باشیم. در واقع قصد داریم به این موضوع بپردازیم که دلیل ترس چیست و چرا ترس در ما شکل می گیرد و برای نابودی آن باید چیکار کرد. وقتی شما آگاهی داشته باشید که دلیل ترس چیست و در شما چرا ترسی وجود دارد، راهکار های مقابله با آن برای شما بیشتر و قابل دسترس تر خواهد بود. پس در ادامه این مقاله با سایت ما همراه باشید تا در خصوص ترس با شما صحبت کنیم و این که دلیل ترس چیست را برای شما مشخص کنیم.
دلیل ترس چیست
وقتی می خواهیم بدانیم دلیل ترس چیست باید اول بدانیم دقیقا ترس چه معنایی می دهد تا بتوانید پاسخ این سوال که دلیل ترس چیست را به خوبی درک کنیم. به همین خاطر در ابتدای امر قصد داریم تا ببینیم که ترس چیست و در ادامه هم این که دلیل ترس چیست را مورد بررسی جامع قرار خواهیم داد.
ترس چیست؟
باور و یا ترس غلط چیست؟ باور، آن فکری ست که بارها و بارها تکرار می شود و به ترس تبدیل می شود و اغلب ریشه در کودکی دارند. ولی بعضی از باورها و ترس ها در نوجوانی و یا حتی در بزرگسالی بیشتر اتفاق می افتد، چرا که ما رشد کرده ایم و ذهن منطقی مان فعال شده و وقتی که ذهن منطقی فعال می شود، ترس ها خیلی سریع تر روی ذهن ما تاثیر می گذارند، بنابراین وقتی ما از چیزی می ترسیم ذهن منطقی ما بلافاصله هزاران دلیل پیدا می کند تا ما از آن چیز بیشتر بترسیم و همین خود باعث جذب بیشتر آن منشا ترس و موقعیت های مشابه به آن به زندگی مان می شود. گرچه برخی از صاحبنظران و روانشناسان، در زمینه روانشناختی اعتقاد دارند، در کنار تمام این عوامل درونی و باورهای بازدارنده، از عوامل تشکیل دهنده ی ترس های ما عوامل محیطی، عوامل وراثتی و عوامل زیستی نیز می باشند.
با ترس هایتان مواجه شوید گرچه از دیر باز تا کنون همواره مواجه با ترس از دشوارترین کارهای ممکن بوده است، اما قدم به قدم شروع کنید، اولین کاری که می توانید بکنید این است که کمال گرایی را کنار بگذارید، کمال گرایی تزریق شده توسط جامعه ما، باعث شده است که ما همواره از قضاوت شدن و اشتباه بترسیم و به دنبال تغییر و غلبه بر ترس ها یا اصلاح اشتباهاتمان نرویم. لازمه تغییر این است که ما طرز فکرهایمان را تغییر دهیم تا اتفاقات جدیدی برایمان رخ دهد. گرچه تغییر باورها و عادات شخصیتی هر فرد را که سال ها با آن زندگی کرده است را بسیار سخت و دشوار است اما غیر ممکن و نشدنی نیست. ما اینجاییم تا به شما نوید این را بدهیم که با کمک برخی از تمرین ها و شناخت بازدارنده های درونی و باورهای غلط نسبت به ترس و از بین بردن پله پله آن می توانید همزمان با از بین بردن ترس هایتان غرق آرامش، شادی، شعف درونی و خوشحالی باشید، پس با ما همراه باشید.
همه ما از دوران کودکی تا به این نقطه ای که اکنون در آن هستیم ترس های مختلفی داشته و داریم از جمله: ترس از رانندگی ترس از شروع رابطه ی جدید- ترس از شروع بیزنس جدید- ترس از قضاوت شدن- ترس از ارتفاع- ترس از مهاجرت-ترس از مرگ- ترس از نهایی- ترس از تاریکی- ترس از دست دادن عزیزان- ترس از پرواز- ترس از بلایای طبیعی مثل زلزله و طوفان- ترس از مکان های بسته- ترس از حیوانات- ترس از پرندگان- ترس از سخنرانی در جمع- ترس از آسانسور- ترس از سارقین و …
همه این ترس ها در وجود همه ی ما هست و این به این معنا نیست که ما، ذاتا انسان های دارای ایراد و مشکل هستیم. گاهی برخی از ترس ها ریشه در استرس هاس ناگهانی مان دارند که با دارو قابل درمانند، ولی بر اساس آگاهی ها و اطلاعاتی که از دنیای بیرون دریافت می کنیم، ترس های ما در ذهن ما، ریشه می دوانند و طبقه بندی می شوند، ولی باید برای رفع آن ها راهکار پیدا کنیم و به مراحل بعد برویم و آگاهی های لازم را پیدا کنیم. البته در نظر داشته باشید ترس های ما همیشه مخرب نیستند و راهنمایی برای راه ما می باشند، اگر حقیقت آن ها را به درستی درک کرده، درس هایمان را از آن ها گرفته و بر آن ها چیره شویم.
دلیل ترس چیست – ترس های ما از کجا می آیند؟
باورهایی که در ذهن ما وجود دارند و این باورها، بر اساس ورودی هایی هستند که باعث شده اندکه باورهای غلطی نظیر همین ترس ها، در ذهن ما به وجود بیایند. سال هاست که شیوه ی تربیتی در کشور ما بسیار غلط است، به این شکل که ما به کودکانمان هرگز اجازه اشتباه کردن نمی دهیم و ترس از اشتباه و قضاوت شدن در بند بند وجود آن ها تا بزرگسالی ریشه می کند و چه بسا تا زمان مرگ. ریشه همه ی ترس های ما، در جامعه شرقی ایران ترس از اشتباه و ترس از قضاوت شدن است که منشا اصلی تمام ترس های روانی ماست، ما با انتشار مطالب این مقاله سعی کرده ایم بگوییم که فضا برای اشتباه هست، دست از کمال گرایی بردارید و از چیزی نترسید بر خلاف فرهنگ و سنت غلطمان که همواره سعی کرده خلافش را یادمان بدهد، فهمیدن این موضوع بسیار مهم است و چالش های خودش را دارد.
اولین قدم مقابله با ترس، مقابله ی ذهنی با آن ترس است؛ تا زمانیکه نسبت به یک موضوع؛ شخص ویا چیزی ترس داریم؛ چه فیزیکی و چه غیر فیزیکی؛ تا آن را در ابتدا از نظر ذهنی در ذهنمان مرتفع نکرده باشیم؛ نمی توانیم در دنیای بیرون خود نیز؛ آن را حل کنیم. اگر قبل از هر اتفاقی، مثلا بلایای طبیعی مثل زلزله، از خیلی قبل تر درونا آرام باشید و در اغلب شرایط، آرامش درونی خودتان را حفظ کنید، در مواقع اتفاقات ترس کمتری به شما غلبه می کند و آرامش بیشتری خواهید داشت و یا حتی از موقعیت ترسناک و خطر آفرین کاملا نا خاسته دور می شوید. وقتی بترسید، در مدار ترس بیشتری قرار میگیرید. ترس، ترس را به همراه می آورد، مصداق همان جمله ی معروف ما ایرانی ها که: ” از هی چی بترسی، سرت میاد”.
ترس از زیر مجموعه های احساسات منفی است که با آثار منفی اش بر زندگی افراد کم کم فرد را گوشه گیر، جمع گریز و منزوی کرده و همینطور اعتماد به نفس و عزت نفسش را نیز تحت تاثیر قرار داده و تضعیف می کند. گاهی در برخی از موارد، چه فیزیکی چه فیزیکی به قدری وجودمان نسبت به آن شی یا موضوع پر از ترس است که علت اصلی آن را فراموش کرده ایم ولی وجود آن ترس، سال هاست که آزارمان می دهد و همانطور که همگی ما می دانیم، احساس امنیت از اولویت های اصلی و اساسی زندگی هر فرد است و به خطر افتادن آن همیشه نگرانی ها، عدم تعادل در زندگی، ترس ها و آثار مخرب در روح و روان فرد ایجاد می کند.
بیشتر آدم ها در حالتی از ترس قرار دارند، حتی گاهی مبهم.
- اما سوالی که در اینجا پیش می آید این است ترس چگونه ایجاد می شود؟ و دلیل وجود آن در افراد چیست؟
- آیا بعضی از ترس ها برای دفاع از خودمان در برابر خطر هاست؟
- یا ترس های ناشی از حالت ذهنی و روانمان ، مقابله با خطر را حاکی می کند؟
مثلا، اگر کسی داخل یک کوچه ما را به دام انداخته و اقدام به دزدی اموالمان با تهدید و ارعاب کند، بسیار طبیعی ست که بر اساس یک کنش غریزی که در همه ی ما وجود دارد، احساس ترس کنیم، که هم از لحاظ غریزی و هم از لحاظ روانی یک ترس منطقی می باشد ولیکن راهکار های مقابله با ترس های دراز مدت ذهنی و روانی که ریشه در افکار ما داشته است، چیست؟ در ادامه، با ارایه ی راهکار ها و تمریناتی، فرایند مقابله با ترس هایمان نه به صورت یک دفعه و یکجا بنابراین بلکه کم کم و پلکانی را بررسی خواهیم کرد،چرا که برخی ترس ها به مثابه سیمانی می مانند که سالیان قبل در ذهن ما جا خوش کرده اند و از بین بردنشان زمان و مرارت زیادی می خواهد، پس با ما همراه باشید.
راهکارهای مقابله با ترس ها و اصلاح باورهای اشتباه
گرچه عوامل بسیار زیادی باعث کاهش ترس و اضطراب و جایگزینی حس مثبت در ما از جمله: تمرکز بر سایر مسایل هنگام ترس، لبخند زدن، دور شدن از موقعیت، استراحت کردن، حمام رفتن، لبخند زدن، خوابیدن، دعا و نیایش، مدیتیشن، صحبت کردن با دوستان نزدیک، زندگی در لحظه ی حال، دادن قوت قلب به خود به هنگام ترس، احوالات درونی و روحی مناسب و ….. می شوند و همگی در اغلب مواقع، مثمر هستند ولی ما با بررسی دقیق تر عواملی که کاربردی تر هستند و درعین حال ترس هایمان را ریشه ای تر درمان می کنند، به شرح زیر پرداخته ایم:
- تهیه یک دفترچه و نوشتن
یک دفترچه یادداشت تهیه کرده هر آنچه که باعث ترستان شده است را بنویسید، از افراد گرفته تا اشیا، مکان ها و موقعیت ها، سپس علل ترس خود را بررسی کنید و ببینید دقیقا از چه چیز هایی ترس دارید؟ آیا ترس های شما به همان اندازه که در تفکرتان اضطراب ایجاد کرده بزرگ هستند و یا فقط به صورت روانی، سال ها باعث شده ترس کوچکی را بزرگ کرده و به سایر موقعیت ها نیز تعمیم دهید. سپس راهکارهایی تحت عنوان «شجاعت قدم به قدم» در هر زمینه را که باعث ترستان شده نوشته و در زندگی روزمره تان از آن استفاده کنید.
این راهکار ها حتی می تواند جریان های بالعکس و مخالف ترس هایتان باشد و کم کم شاهد تغییراتی در خود خواهید بود. مثلا اگر ترس از سخنرانی یا صحبت کردن در جمع را دارید، آن را در دفترچه یادداشتتان نوشته و به عنوان راهکار برای قسمت شجاعت قدم به قدم، یک متن که دلخواهتان است را انتخاب و آن را با صدای بلند برای خودتان بخوانید و ضبط کنید، سپس در طول روز آن را بارها و بارها گوش دهید و از صدای خود، کلام ورسایی آن لذت ببرید، بعد از مدتی دوباره همان متن را در کنار یک دوست و یا عزیزانتان بخوانید، کم کم خواهید دید که ترس روانی سخنرانی در جمع از بین رفته و شما قادر به سخنرانی در همه ی مجامع خواهید بود.
- شناخت، آگاهی و پذیرش ترس
اینکه شما از ترس خود نسبت به موضوعی آگاه باشد و آن را به عنوان یک احساس بپذیرید، بخش مهمی از راه را رفته اید. سپس به این فکر کنید که آیا ترس های شما در کودکی یا نوجوانی و باورهای غلط ریشه داشته؟ صرفا مختص شما بوده یا همه ی انسان ها نیز ممکن است درگیر آن شوند؟ و یا در نهایت، علت آن، اتفاقی ناگوار برای شما یا عزیزانتان بوده است؟ که شما سال ها، آن ترس را به طور افراطی و اغراق آمیز بزرگ کرده و مغلوب آن شده اید؟ آیا هیچ راه درمانی ندارد؟
با آگاهی نسبت به این موضوع و درک ترس و پذیرش آن در موضوعی خاص، می توانید به مرحله بعد که نگاهی واقعی، غیر افراطی و منطقی به علل ترس در موضوعی خاص است، بدون آنکه نگران یا مضطرب شوید بپردازید. سپس با یکی از عزیزان یا دوستانتان که مثبت اندیش ترند و اغلب مواقع شما را قضاوت نکرده اند، درباره ی آن ترس حرف بزنید، همین حرف زدن درباره ی موضوعی که باعث ترستان شده از شدت ترس، نگرانی و ارعاب آن بسیار می کاهد مدت ها بعد به شکل یک موضوع کاملا عادی در می آید.
- ترس ها، سکوی پرتاب و روشنگران راهند
بعضی اوقات در زندگی همه ی ما، یک سری موانع بیرونی و علل مختلفی نظیر ترس از اشتباه، ترس از طرد شدن، ترس از قضاوت شدن و …. باعث به وجود آمدن مشکلات و اختلالاتی در جریان زندگی ما می شوند، اگر این اشتباهات را یک چالش و یا تضاد دیده و به عنوان فرصتی برای درس گرفتن، به آن نگاه کنیم و ایمان و اعتماد راسخ داشته باشیم که این تضاد و یا چالش، جهت رشد هرچه بیشتر ماست و در طول تمام سختی هایی که متحمل می شویم قهرمانانه به فکر یادگیری از آن باشیم، از آن نترسیم، شکست را خطرناک ندیده و آن را نپذیریم، مایوس و نا امید نشویم، همان ترس سکوی پرتاب یا روشن گر راه ما برای موفقیت خواهد شد. برای پا نهادن به این چالش ها و شرایط دشوار، با ایمان و اطمینان به این نکته که شما قادر هستید این شرایط را پشت سر بگذارید، دیگر هیچ چیز ترسناک و نگران کننده به نظر نمی آید.
- گفت گوی درون را متوقف کنیم
اگر در خیابان فردی را ببینیم که بلند بلند با خودش حرف می زند، در اولین واکنش خواهیم گفت که او به یک روانشناس نیاز دارد، اما وقتی عمیق تر به این موضوع فکر کنیم می بینیم، همه ی ما در حال حرف زدن با خودمان هستیم اما در درونمان، پس فرق ما با آن فرد که آن را دیوانه می پنداشتیم، چیست؟ ناتوانی در توقف افکاری که تمام استرس ها، اضطراب ها، تشویش ها، تنش ها و ترس هایمان را رقم می زنند، به علت اعتیاد افراطی ما به آن افکار است، و اعتیاد چیزی است که ما نمی توانیم آن را متوقف کنیم چون در ظاهر حس خوبی به ما می دهد ولی در نهایت از درون ما را از بین می برد.
به عنوان مثال، اگر مدام این صدا در سر ما باشد که ” چرا این کار را انجام دادم؟”، یا ” نمی توانم از آن کار سر بلند بیرون بیایم”، یا ” انجام این کار غلط بود”، و یا ” اگر در این امتحان نمره مناسبی نیاورم، چه؟” این ها همگی، خود دام های ذهن ما هستند که باعث به وجود آمدن «خاستگاه ناخاسته ی ترس» در وجود ما می شوند و باعث ایجاد وحشت در ما می شوند. وقتی کم کم بتوانید گفت و گوی درونی خود را کم کنید و یا با تمرین و تکرار بتوانید به آن بی توجه باشید، بر روی زمان حال یا اتفاقاتی که حس خوب در شما ایجاد می کنند متمرکز شوید، اهدافتان را بهتر و دقیق تر ببینید و با حس شعف و جملات مثبت روی آن ها متمرکز باشید، ترس های شما کم کم از بین خواهند رفت و روزی به آن ها خواهید خندید.
- فکر کردن به اتفاقات بدتر و ترسناک تر از، ترس فعلی تان
شاید در ابتدا برایتان مسخره به نظر بیاید، اگر دوستی به شما بگوید: در مورد چیزی که از آن خیلی می ترسی و واهمه داری به بدترین جنبه و حالت آن فکر کن و آن را همین حالا، در ذهن خود تصور کن. ولی واقع دلیل ترس چیست ؟ مثلا ترس از رانندگی، شما سال هاست که گواهینامه دارید ولی به خاطر یک تصادف جزیی در اوایل رانندگی کردنتان، دیگر از آن می ترسید و مدت های زیادی ست که دیگر رانندگی نکرده و با تاکسی های شهری، در کنار هزینه های بالا و اتفاقات حاشیه ای آن تردد می کنید، یک لحظه به حرف دوستتان فکر کنید و بدترین جنبه ها پس از تصمیم دوباره تان به رانندگی را مرور کنید:
“من با اینکه یک راننده با احتیاطم که همیشه جوانب احتیاط را رعایت کرده ام، سرعت مطمینه داشته و مسیر محل کار تا منزلم، اتوبان نبوده بلکه مسیری بسیار خلوت و در عین حال عمومی است، ولی اگر دوباره رانندگی کنم ممکن است با کامیون یا ماشین های سنگین تصادف وحشتناکی کنم، ماشین های دیگر در مقابل سرعت بیش از حد من خسارت ببینند، عابرین پیاده را زیر بگیرم و یا یا به دزدان سر راهی برخورد کنم؟ لحظه ای بعد خودتان از این تفکرات خنده تان میگیرد و می بینید که اگر واقع بین و صادق باشید، ترس تان آنقدر که شما آن را بزرگ کرده اید قهرمان نبوده و شما آن ها رابسیار جدی گرفته بودید. و با رعایت نکات ایمنی مجددا می توانید رانندگی را از سر بگیرید.
- ترس از قضاوت شدن را کنار بگذارید
بزرگ ترین قفس و زندانی که ما می توانیم برای خودمان بسازیم، زندان ترس از قضاوت شدن یا مورد تمسخر قرار گرفتن است. به این فکر کنید که شما فردی هستید که به شدت از قضاوت شدن می ترسید، دوستی شما را به بدترین شکل ممکن قضاوت می کند و از زندگی تان می رود و البته شما تمام تلاش خود را کرده اید که افکار او را اصلاح کنید، اما نتیجه نداده است. همین جا دست نگه دارید؟ بعد از قضاوت اشتباه دوستتان و رفتنش از زندگی تان چه اتفاقاتی افتاده جز اینکه زندگی در جریان بوده، ولی شما افسوس آن اتفاق را خورده اید که همیشه از آن می ترسیدید و با ترس بی جای خود، بارها آن ترس را در موقعیت های مختلف زندگی تان به سمت خود جذب کرده اید؟
به نقل از “ژان پل سارتر” نوسینده برجسته فرانسوی : « بزرگ ترین خیانتی که هر فرد قادر است به خودش بکند این است که، از تفکر دیگران نسبت به خودش بترسد، تعداد بی شماری انسان در سرتاسر دنیا هستند که در جهنم زندگی می کنند، چرا که به شدت وابسته و تحت تاثیر داوری و قضاوت دیگران نسبت به خودشان، هستند» پس این راهکار را، از این به بعد در پیش بگیرید که :اولا؛ افکاری که باعث ترس بیشترتان می شود را از ذهنتان کم کم دور بریزید. دوما؛ به این فکر کنید که دیگران هم به اندازه ی شما، غرق در امورات زندگی خود هستند و وقت قضاوت کردن شما را ندارند و اغلب اوقات ترس های شما، از قضاوت و نظر دیگران فقط ساخته پرداخته ذهن خودتان است، و در آخر یاد بگیرید هیچگونه اهمیتی به تفکر، تمسخر و قضاوت دیگران ندهید و راه خود را که درست است و در واقع آسیبی به دیگران نمی رساند را در پیش بگیرید.
- مراقبه، تجسم و تفکر به برخورد فرضی با ترس
شما فردی هستید که هر روز با تاکسی به محل کا خود می روید، رانندگان تاکسی اغلب یا پول بیشتری نسبت به مسافت طی شده دریافت می کنند و یا باقی پول شما را چون مبلغی کم است پس نمی دهند و شما هم، مانند اغلب مسافرین دیگری که مثل شما، از گرفتن باقی پولشان یا مطالبه حق خود، خجالت کشیده، احساس شرمساری در جمع می کنند و یا از واکنش راننده می ترسند هستید، اما بلافاصله پس از پیاده شدن از تاکسی، احساس نالایقی یا خشم از عدم توان کافی برای باز پس گرفتن حق خود دارید و خود را ترسو یا بی عرضه خطاب می کنید.
خوب در اینجا می خواهیم تمرین تجسمی جالبی به شما آموزش دهیم. یک روز در مکانی آرام و ساکت بنشینید و ذهن خود را عاری از هرگونه تفکری کنید، تمامی عضلات خود را رها کرده و در ذهن خود یک سناریوی این چنینی بسازید: در یک تاکسی طبق معمول به خانه باز می گردید، راننده را به علت تردد زیاد در آن خط می شناسید، اغلب عصبانی و ترش روست، سه مسافر دیگر نیز هستند که نگاه کردن به آن ها باعث خجالت زده شدنتان در پس گرفتن اسکناس ناچیز پانصد تومانی می شود، به هر حال تمام موقعیت های ترسناک را در سناریو جای دهید.
در اینجا میتوانید خلاقیت به خرج داده و چند خروجی را داشته باشید :
- شما از مسافران خجالت می کشید، راننده نیز اصولا عصبانی بوده و با مسافران بحث می کرده، بعد از طی مسافت کمی، کم کم با ترس خود رو به رو شده و با حسی آمیخته از ترس و خجالت، موضوع را عنوان کرده و در کمال ناباوری علی الرغم تصوراتی که داشتید راننده به سرعت باقی پول شما را پس می دهد و در اینجا موفقیت غلبه بر ترس و باز پس گرفتن حقتان از موارد کوچک تا بزرگ، شما را غرق شعف می کند.
- راننده پول بیشتری گرفته، با خود کلنجار می روید ولی می دانید که می خواهید موضوع را هر طور شده عنوان کنید، به ترس خود نزدیک می شوید و زمانی که شما با همان حس معذب بودن و نگرانی، اعتراض می کنید، باقی مسافرین با اتکا به شما نیز اعتراض کرده و گویی شما حرف دل بقیه را زده و با موفقیت پولتان را پس می گیرید و این بار نیز شیرینی مطالبه حق هرچند اندک را می چشید.
- در موقعیت ترسناک جر و بحث با راننده ی عصبانی هستید، راننده با شما بگو مگو می کند، کسی از مسافرین هم چیزی نمی گوید، در نهایت پولتان را می گیرید و با خیال راحت از تاکسی پیاده می شوید. باز هم پیروز میدان در مطالبه ی حق فارق از کوچگی یا بزرگی آن با غلبه بر ترس های بیهوده و واهی تان، شما هستید.
هر یک از این مفروضات و خروجی های این تجسمات، حاکی از ناچیز بودن ترس شما و موفقیتتان در آن زمینه است،. در اینجا دیگر آن ترس ذاتی که آن را غولی بزرگ می پنداشتیم به یک ابزار مناسب جهت ایجاد احساسات خوبی درونمان از قبیل: با عرضه بودن، شجاع بودن، افتخار کردن به خودمان و … می شود. سپس این سناریو را در زمان و مکان آرام به دیگر ترس هایتان تعمیم دهید و خواهید دید چه خروجی های شگفت انگیزی دریافت می کنید و چه تاثیرات شگرفی بر ترس هایتان در واقعیت خواهد داشت.
- محدودیت را از تفکراتتان دور بریزید
یکی دیگر از مواردی که در پاسخ دلیل ترس چیست می توانیم بیان کنیم این است که ترس های ما، همگی به قوت خود باقی می مانند اگر، با محدود دانستن خودمان و مغلوب شدن در برابر آن ها برای شکست شان برنامه ریزی نکرده و تلاشی نکنیم، اگر محدودیتی در این زمینه داشته باشیم و بپذیریم که این ترس بر ما غالب شده و در این زمینه ما هیچ موفقیتی نخواهیم داشت پس تلاشی هم نیاز نیست کنیم، سخت در اشتباهیم. این محدودیت ها و چارچوب های ذهنی را ما برای خود در نظر می گیریم و می سازیم و از در شکستن همان محدودیت ها، برای غلبه بر ترسمان واهمه داریم. پس ترس را می شناسیم، عزم خود را برای تغییر جزم می کنیم، هیچ محدودیتی برای از بین بردنش تعریف نمی کنیم، برای برداشتن گام های مثبت و بزرگ برنامه ریزی می کنیم، تلاش می کنیم و می جنگیم. سپس به مرور زمان و با تکرار و تمرین شاهد از بین رفتن ترس هایمان و جایگزین شدن احساسات و تفکرات هرچه بهتر، به جای ترس هایمان خواهیم شد.
نتیجه گیری
در نهایت، ما تمام تلاشمان را کردیم که به شما بگوییم دلیل ترس چیست و شما باید ممنون ترس هایتان باشید، چرا که همین ترس ها باعث می شوند در مسیر از بین بردنشان به خوبی رشد کنید و تعالی پیدا کنید، همین طور خیلی از جنبه های دیگری از شخصیتتان به بلوغ رسیده و دیگر جنبه های آن را نیز ارتقا دهید. این خیلی طبیعی ست که بترسیم، مثلا زمانی که می دانیم با نزدیک شدن دستمان به آتش سوزان ممکن است آسیب ببینیم و یا در ساعاتی از نیمه شب از یک پل هوایی در یک منطقه خلوت، ممکن است از دستبرد سارقان در امان نباشیم، ترس های معقول و منطقی در ما ایجاد می شود، چرا که سبب می شود که خود را در معرض افراد، مکان ها و موقعیتهای ترسناک، خطرساز و آسیبرسان بخود قرار ندهیم، این ترس ها، صرفا جهت در ایمنی نگه داشتن ما هستند و بسیار کارآمد.
اما برخی از ترس ها که همه ما می دانیم ترس های غریزی معقول نیستند و ترس های روانی نامیده می شوند و اغلب ریشه در کودکی، نوجوانی، بزرگسالی و یا اتفاقات و رخداد های ناگوارمان دارند، از خطرناک ترین و نامعقول ترین نوع ترس می باشد، که در صورت های گوناگونی بروز می کند و نه تنها باعث اختلال در روند عادی زندگی می شود، بلکه با افزایش اضطراب و تشویش، کاهش اعتمادبه نفس، روی آوردن به داروهای ضد استرس و اضطراب، موفق نبودن در جهت برآورده شدن اهداف و در نهایت تنش، دلهره، عصبانیت، خشم و نفرت، سرخوردگی و … می شود.
همه ما می دانیم که جهانی که در آن زندگی می کنیم، جهانی ایمن و عاری از خطر نیست و هستند چیزها و موقعیت هایی که همیشه اسباب ترسیدن ما را فراهم کنند، اما این نکته ضروریست که بدانیم، این ماییم که نباید اجازه دهیم تا آخر عمر این ترس ها را با خود یدک بکشیم و با آن ها مشترکا زندگی کنیم؛ پس با راهکار هایی که در مطالب بالا ارایه شد با عزمی راسخ با آگاهی به ترس هایتان و انواع آن ها، به مقابله با آن ها پرداخته و اجازه تمام موانع، محدودیت ها، اختلالات و چالش هایی که ترس هایتان برایتان ایجاد می کنند را، از آن ها بگیرید.
در آخر، باید بگوییم که ما هم همانند شما می دانیم، ترس اگر خاستگاه اصلی زندگی مان شود، همه جنبه های آن را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد، چرا که شما باور و ایمان قلبی دارید که ترس شما از شما قوی تر است. ولی اگر باور داشته باشید که ترس های درونی تان ساخته پرداخته ذهن خودتان بوده و به صورت ریشه ای آن را درمان کرده و ایمان داشته باشید که آن ترس ها آسیبی به شما نخواهد رساند، شما ارباب ترس ها و نگرانی هایتان خواهید بود و به آن ها پوزخند خواهید زد و در آرامشی بی بریل زندگی خواهید کرد. امیدواریم و امید داریم این مقاله با عنوان دلیل ترس چیست ، در ارتقای آگاهی تان، در به چالش کشیدن خودتان و ذهنتان و همینطور مقابله با ترس هایتان و گرفتن قدرت از آن ها، کمک شایانی به شما و از بین بردنشان کرده باشد. قطعا الان میدانید دلیل ترس چیست و چگونه باید با آن روبرو شوید.
دیدگاه
نظر بدهید