انواع استراتژی سرمایه گذاری
استراتژی سرمایه گذاری
استراتژی سرمایه گذاری در فرانسه، مجموعهای از قوانین، رفتارها یا رویههاست که برای راهنمایی سرمایه گذار در انتخاب پرتفلیوی سرمایه گذاری طراحی شده است. هر فرد، اهداف سودآوری متفاوتی دارد و مهارتهای شخصی آنها برای تاکتیکها و استراتژیهای مختلفی مناسب هستند. برخی از گزینهها شامل انتخاب میان ریسک و سود است و اکثر سرمایه گذاران در جایی میان این دو گزینه قرار میگیرند که به امید بازگشت سرمایهی بیشتر، کمی خطر را میپذیرند.
استراتژیها
فقدان استراتژی: به سرمایه گذارانی که هیچ استراتژی ندارند، گوسفند گفته میشود. به افرادی با انتخابهای تصادفی مانند پرتاب دارت (که به زمانی باز میگردد که قیمت سهام در روزنامهها نوشته میشد)، میمونهای چشم بسته میگویند [بدون منبع]. این آزمون مشهور، نتایج بحث برانگیزی داشت.
استراتژیهای فعال در مقابل غیر فعال: استراتژیهای غیر فعال مانند خرید و نگهداری و شاخص گذاری غیر فعال معمولاً برای به حداقل رساندن
زینههای معامله به کار میروند. سرمایه گذاران غیر فعال اعتقاد ندارند که میتوان موقعیت زمانی بازار را تعیین کرد. استراتژیهای فعال از جمله معاملهی مومنتوم، تلاشی برای پیشی گرفتن از شاخصهای معیار است. سرمایه گذاران فعال اعتقاد دارند که مهارتهایشان بیشتر از میزان متوسط است.
معاملهی مومنتوم: یک استراتژی، انتخاب سرمایه گذاری بر اساس عملکرد گذشته است. سهامهایی که در سه تا ۱۲ ماه گذشته نرخ بازگشت بالاتری داشتند، نسبت به سهامهایی که نرخ بازگشت پایینتری داشتند، در چند ماه آینده نیز عملکرد بهتری خواهند داشت. شواهدی برای پذیرش و رد این استراتژی وجود دارد.
خرید و نگهداری: این استراتژی شامل خرید سرمایه یا سهام شرکتها و نگهداری آنها به مدت طولانی است. این استراتژی، یک رویکرد سرمایه گذاری بلند مدت بوده و بر این اساس است که بازارهای سهام در بلند مدت، علی رغم وجود دورههای صعود یا نزول، نرخ بازگشت خوبی دارند. بر اساس این دیدگاه، تعیین موقعیت زمانی بازار، یعنی اینکه یک نفر میتواند در قیمت پایین وارد بازار شده و سهام را در قیمتهای بالا بفروشد، برای سرمایه گذاران کوچک صدق نمیکند؛ به همین دلیل بهتر است سهام را خریده و آن را نگه داشت.
استراتژی بلند/کوتاه: این استراتژی شامل انتخاب تعداد زیادی سهام و رتبه بندی آنها بر اساس یک فاکتور آلفای مرکب است. با این رتبه بندیها، در هر دورهی تعادل مجدد، بالاترین صدک سهام را خریده و پایینترین صدک را میفروشیم.
شاخص گذاری: شاخص گذاری زمانی است که سرمایه گذار سبد کوچکی از تمامی سهامهای یک شاخص بازار مانند S&P 500 یا احتمالاً شاخص صندوق سرمایه گذاری مشترک یا صندوق سرمایه گذاری قابل معامله در بورس (ٍETF) را میخرد. اگر این سهام برای مدت طولانی نگه داشته شود، یک استراتژی غیر فعال بوده و اگر از شاخص برای ورود و خروج سریع به بازار استفاده شود، یک استراتژی فعال خواهد بود.
معاملهی سهامهای جفت: این استراتژی شامل شناسایی جفت سهامهای مشابه و انتخاب ترکیب خطی قیمت آنهاست تا یک سریِ زمانیِ ثابت به دست آید. پس از آن میتوانیم مقیاس Z آلتمن را برای سیگنال ثابت محاسبه کرده و با فرض بازگشت میانگین، دست به معامله بزنیم: بالاترین دارایی را فروخته و پایینترین دارایی را بخریم.
ارزش در مقابل رشد: استراتژی سرمایه گذاری ارزش به ارزش ذاتی یک شرکت توجه کرده و سرمایه گذاران ارزش به دنبال سهام شرکتهایی هستند که از نظرشان کمتر ارزش گذاری شدهاند. استراتژی سرمایه گذاری رشد به پتانسیل رشد یک شرکت توجه میکند. زمانی که شرکتی نسبت به شرکتهای دیگر صنعت یا کل بازار، سود رشد مورد انتظار بیشتری داشته باشد، برای سرمایه گذاران رشد که به دنبال حداکثر کردن سود سرمایهی خود هستند، جذاب خواهد بود.
سرمایه گذاری رشد سود سهام: این استراتژی شامل سرمایه گذاری در سهام یک شرکت بر اساس سود سهام تقسیمی پیش بینی شده در آینده است. شرکتهایی که سود ثابت و قابل پیش بینی پرداخت میکنند، قیمتهای سهامشان تغییر کمتری دارند. شرکتهای معتبر که سود سهام پرداخت میکنند، تلاش میکنند تا سالانه سود سهام پرداختی خود را افزایش دهند. به شرکتهایی که به مدت ۲۵ سال پیاپی این سود را افزایش میدهند، اشراف زادگان سود سهام میگویند. سرمایه گذارانی که مجدداً این سود را سرمایه گذاری میکنند، چه به طور مستقیم و چه از طریق یک برنامهی سرمایه گذاری مجدد سود سهام (DRIP)، میتوانند در بلند مدت از بهرهی مرکب سرمایه گذاریشان استفاده کنند.
میانگین سازی هزینه به دلار: هدف این استراتژی، کاهش ریسک زیان قابل توجه هنگام سرمایه گذاری کل سرمایه پیش از سقوط بازار است.
سرمایه گذاری خلاف گرا: این استراتژی شامل انتخاب شرکتهای خوب هنگام ارزان بودن بازار و خرید مقدار زیادی از سهام آن شرکت برای کسب سود بلند مدت است. هنگام رکود اقتصادی، فرصتهای خوبی برای خرید سهام خوب با قیمتی معقول وجود دارد؛ اما چه چیزی باعث خوب بودن یک شرکت برای سهامداران میشود؟ یک شرکت خوب، شرکتی است که مزیت رقابتی پایدار دارد؛ یعنی جایگاه بازار یا برندی دارد که رقبا به آسانی نمیتوانند به آن دست یابند یا اینکه منبع کمیابی را در اختیار دارد. چند مثال از شرکتهایی که این معیارها را دارند در بخش بیمه، نوشیدنیهای بدون الکل، کفش، شکلات، ساخت و ساز خانه، لوازم منزل و موارد دیگر است. میبینیم که هیچ چیز “خیالی” یا خاصی در این حوزههای سرمایه گذاری وجود ندارد؛ همگی ما روزانه از آنها استفاده میکنیم. هنگام انتخاب نهایی شرکت، باید متغیرهای بسیاری را در نظر گرفت. برخی از این متغیرها عبارتند از:
- شرکت باید در یک صنعت در حال رشد باشد.
- شرکت نباید در رقابت آسیب پذیر باشد.
- درآمد شرکت باید سیر صعودی داشته باشد.
- نرخ بازگشت سرمایهی شرکت باید ثابت و مداوم باشد.
- شرکت باید برای تعدیل قیمتها با تورم، انعطاف پذیر باشد.
شرکتهای کوچکتر: شرکتهایی با اندازهی متوسط از گذشته نسبت به شرکتهای بزرگ در بازار سهام، عملکرد برتری داشتهاند. حتی شرکتهای کوچکتر نیز بازگشت سرمایهی بالاتری داشتهاند. بهترین بازگشت نسبت به مقدار سهام بازار متعلق به شرکتهای خرد بوده است. سرمایه گذارانی که از این استراتژی استفاده میکنند، سهام شرکتها را بر اساس اندازهی کوچک سرمایه در بازار سهام خریداری میکنند. وارِن بافِت، یکی از بزرگترین سرمایه گذاران، با ترکیب این استراتژی با سرمایه گذاری ارزش، از ابتدای کارش درآمد کسب میکرد. او سهام شرکتهای کوچکی را که نسبت P/E پایین و دارایی بالایی نسبت به کل سرمایه داشتند، میخرید.
دیدگاه
نظر بدهید